بلوچ الف

بلوچستان سرزمین مهر دیار یکرنگی و پر رنگی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیرمرد بلوچ» ثبت شده است

مواظب خودت باش

آنجا که مےروی مراقب باش .


تا در اقیانوسی از مهر و آشتے غرق نشوے .

.

آنجا که مےروی آهستۂ رو تا مبادا آوای دو نلے ترکے بردارد .

.

آنجا که مےروی باهوش باش تا مبادا آن همه نجابت و یک رنگےهوش از سرت ببرد .

.

آنجا ک مےروی با بالهای گشوده رو که آغوش و معرفت بلوچ براے تو آسمانی پاک و بےکران خواهد بود .

.

آنجا کۂ مے روی #بلوچستان

.

نوشتۂ اے از : جواد قارایی

  ۲۲ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۱۶ ۱۳ دیدگاه   ۴
علیــ ـرضا

کمی آن طرف تر

از دور می آمدم گرما و حرارتش را حس میکردم حرارتی که در تمام روزنه های پوستی ام نفوذ کرده و مرا به سجده ی خود دراورده....تک درختانی عظیم ک فقط خدا حوصله ی درست کردنشان را دارد.. بویش را استشمام میکنم بوی خون گرمی مردم بلوچستان و بوی تمام غذا های لذیذی ک ادمی را مدهوش میکند...آری اینجا بلوچستان است با مردمانی خونگرم و مهربان ....پیرمرد تنهای سالخورده ایی را در زیر نخلی عظیم دیدم ک انگار تمام لذت زندگی اش در پیچیدن همین یک (سُند ) خلاصه شده است...کمی آن طرف تر بچه های پا برهنه با یک توپ پلاستیکه چند لایه ای را دیدم که در لا ب لای سنگ های نوک تیز بازی می کنند...گویی هیچ کس و چیز مانع رسیدن به هدفشان نمی شوند... کمی آن طرف تر خودم را دیدم که در حال سجده کردن خداوند بودم... از خدا بابت خلق بلوچستان سپاسگذارم....

  ۰۱ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۰۵ ۲۰ دیدگاه   ۲
علیــ ـرضا

جزئی از وجودش

"داس" جزئی از وجودش شده بود. بدنش را نمی خراشید و به دستش زخم نمی زد.

  ۲۲ تیر ۹۶ ، ۱۷:۱۶ ۱۱ دیدگاه   ۴
علیــ ـرضا