دیگر مواظب پیرهنم نیستم
بگذار پاره شود
می گویند :بزرگترى
چند پیرهن بیشتر پاره کرده اى
چاک چاکش می کنم پیرهنم را
تا
به
بزرگیت برسم
📷حبیب رضاییان
✍🏻مریم شیرانی
دیگر مواظب پیرهنم نیستم
بگذار پاره شود
می گویند :بزرگترى
چند پیرهن بیشتر پاره کرده اى
چاک چاکش می کنم پیرهنم را
تا
به
بزرگیت برسم
📷حبیب رضاییان
✍🏻مریم شیرانی
🔺خطا
✍🏻نسرین بهجتی
از خطای کوچک کسی که
دوستش داری بگذر
چرا که تنهایی سرانجام ترا مجبور خواهدشد از خطای بزرگ کسی بگذری که دوستش نداری
با باغ پر از عطر بهار آمده اى
با روى خوشى چو لاله زار آمده اى
تو آمدى و چشمِ دلم روشن شد
جانانِ منى به این دیار آمده اى
✍🏻شاعر: مریم شیرانی
📷عکس از:الناز امینی
مدت زمان: 50 ثانیه
جای بسیار بکری بود. نه برق بود.
نه راه، و این دختر زیبا و بازیگوش هنوز یکسالش هم تمام نشده بود.
ده ماهش بود این فرشته . بچه های شهر اما فقط هاله ای از بچه اند.
حتی در ده سالگی. نه می دانند خاک بازی چیست. نه از حیوانات جز در قفس باغ وحش و سگ های فانتزی در آپارتمان خبری دارند و نه دستشان سنگ و طبیعت را لمس کرده .
آسیه اما با صدای گوسفند و خروس و چکاوک بیدار می شد، نان داغ تنور مادر سَق میزد بی دندان، و شیر گرم بُز می نوشید و سر آخر با برّه و بزغاله با پای برهنه بر روی سنگ و خاک بازی می کرد. هرچند حریف این بزغاله نشد.
شبها اما همراه با برّه و جیرجیرک ، با لالایی مادر بر روی گهواره ای بافته شده از برگِ داز عمیق می خوابید. بچه های شهر هاله ای از بچه ی انسانند. حال بچه ها در طبیعت خوش حالیست. و اما طبیعت را نمی توان به خانه آورد. چون دیگر طبیعت نیست. قفس است. سگ را، خروس و مرغ را، جوجه را، گل و گلدان را. طبیعت فقط در طبیعت زنده است. باقی هاله و قفس است. بلوچستان
. زمستان نودوچهار
جواد قارایی
( لطفاً ویدیو رو تماشا کنید )