بیدار کردن مردم برای سحر با استفاده از دهل بزرگ و آواز صلات
شپ پادکنک (بیدارکردن برای سحری): از سنن دیگر مردم دشتیاری در گذشته در روستاها، بیدار کردن اهالی هنگام سحر بود که چند نفر از مردم در کوچه ها می گشتند و مردم را برای سحر بیدار می کردند گاهی با نواختن طبل و در زدن خانه ها صورت می گرفت و اهل خانه نیز با روشن کردن چراغ، بیدار بودن خود را اعلام می کردند امروزه هم این سنت تا حدودی منسوخ شده وسایل مدرن و امروزی وظیفه بیداری را برعهده گرفتند.
یکی از نمونه های اشعار خواننده شده در سحر هنگام چنین مضمونی دارد: «ای جنگلی گرازان- بی روچگ بی نمازان- تو وپتگی هماری!-ترس چه هدا نداری» این شعر از قدمت دیرینه ای برخوردار است و در حال حاضر درون مایه اشعار سحر با ادبیاتی نرم و ملایم تر خوانده می شود که بیشتر آن با مضمون پیامبران و ائمه اطهار است
تباهگ پرطرفدارترین غذا در بین مردم بلوچ است.
خوردن این غذا در ظرف استیل ، سفره ساخته شده از برگ نخل خرما و دورهمی آن حال دیگری دارد در رمضان .
روش ساخت: گوگل جون سرچ کن داره 😂✌
حمل جیهند
حمل جیهند از قهرمانان بلوچ است که بخاطر صیانت وطن خویش از یوغ استعمار پرتغالی ها پرچم استکبار ستیزی برافراشت و نهایتا به شهادت رسید.
به گفته پیران زمانگ و داستانهای مکتوب حمل بر بسیاری از قسمت های ساحلی بلوچستان حکومت میکرده و از طریق لنج های خود که در حوزه خلیج فارس و آفریقا به تجارت مشغول بوده اند، امرار معاش میکرده و به رتق و فتق امور می پرداخته است. تاریخ زندگی حمل همزمان با دوران حکومت شاه طهماسب صفوی بر ایران بوده است.
پرتغالی ها اولین استعمارگرانی بودند که از راه دریا وارد منطقه بلوچستان شدند. آنها ابتدا در لباس تاجر وارد منطقه شدند. در پی ثبیت جایگاه، پرتغالی ها نقاب از صورت افکنده و چهره استعمارگری خود را نشان دادند. در پی زیاده خواهی های آنها و ریختن خون مردم، موجی از نارضایتی و انزجار در میان مردم نسبت به پرتغالیها به وجود آمد. حمل پس از آگاهی از موضوع با بسیج مردم به مقابله با پرتغالی ها برخواست و دست آنها را از دریای مکران کوتاه کرده و حوزه نفوذشان را در خلیج فارس محدود کرد.
پرتغالی ها با عنایت به هرج و مرج و بلبشوی حاکم بر کشور طی قراردادی با شاه طهماسب صفوی به نفوذ خود بر خلیج فارس رسمیت بخشیدند. در ماده چهارم این قراداد پرتغالی ها متعهد شدند در صورت تمایل شاه طهماسب برای حمله به بلوچستان با افراد و تسلیحات از وی حمایت کنند.
به دنبال اخراج پرتغالی ها از منطقه و کنسل شدن تجارت پرتغالی ها در دریای مکران سایه ای از آرامش و امنیت تمام منطقه را فراگرفت. حمل که از پاک بودن دریا اطمینان یافته بود، در یکی از روزها به همراه تعداد قلیلی از افراد و بدون تجهیزات و تسلیحات لازم به دریا میزند تا در حوزه نفوذ خود به سیاحت و تفریح بپردازد. گفته میشود طوفانی ناگهانی لنج حمل را از مسیر منحرف کرده و آنها در مسیر گشت دریایی پرتغالی ها قرار میدهد.
پرتغالی ها پس از اطمینان از اینکه حمل را در چنگال خود گرفته اند به دنبال چاره میگردند تا با نرم کردن حمل، از او برای رسیدن به اهداف استعماری خود استفاده کنند؛ در نتیجه دو راه را پیش روی حمل قرار میدهند. پیشنهاد میکنند یا با یکی از زنان پرتغالی ازدواج کند یا مرگ را برگزیند. پور جیهند به جای تن دادن به این ذلت و همکاری با پرتغالی ها برای نیل به اهداف استعماریشان گزینه دوم را انتخاب کرده و در نبردی نا برابر به شهادت میرسد