شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۰۴ ق.ظ
علیــ ـرضا
شاید قدیمی ها شب که می شد ، سرِ یک ساعتِ مقرری ، چراغِ گردسوز یا
شمع را خاموش می کردند و در سکوتِ مطلق و آرامشی سنتی و اصیل ، چشمانشان را
می بستند و خیلی راحت ، خوابشان می برد !
قدیمی ها ، دغدغه و نگرانی هایشان کمتر بود ،
قدیمی ها ، دلشان خوش تر و زندگی هایشان بهتر بود !
زمانِ ما فرق دارد !
ما در عصری پر از دلهره سِیر می کنیم ،
عصرِ بحران ،
عصرِ بی ثباتی !
اینجا نه از آن حال و هوایِ اصیل ، خبری هست ،
نه از آن جمعِ صمیمی و حمایتِ خالصانه !
ما در بی پناه ترین حالتِ ممکنیم ...
با تمامِ سختی ، روی پاهایِ لرزانِ خودمان ایستاده ایم ،
هیچ کس هوایِ ما را ندارد !
دلمان خوش نیست و هرکار که می کنیم ، آخرش یک پایِ آرامشمان می لنگد !
به هر دری که می زنیم ، شب هایِ بی ستاره مان به خیر نمی شود !
کاش ، در روزگارِ دیگری بودیم !
کاش دورانمان کمی ، فقط کمی عقب تر بود !
#نرگس_صرافیان_طوفان
چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۱۷ ق.ظ
علیــ ـرضا
فصل عشق ما رسیده
رو نمایان کردی و یک شهر دستش را بریده
کفرم و دینم تو هستی
هرچه میبینم تو هستی
بیستونها میکنم من
چون که شیرینم تو هستی
در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه
شدم روانه
#گل_عشقم را چیدی دانه به دانه
چه عاشقانه
سه شنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۴۷ ب.ظ
علیــ ـرضا
نه موفقیت هدف نهایی و پایان راهست و نه شکست به معنای مرگ و نابودی کامل است. تنها چیزی که در زندگی ارزشمند است، شجاعت برای ادامه دادن زندگیست ...
..
جالق _ سراوان _ بلوچستان .
📸 مهدی حاجی جعفری
جمعه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۲۳ ق.ظ
علیــ ـرضا
سوزن دوزی شده هزار شاخه ی انجیرِ معابدت به نگاهِ ساده ای که هزار رنگِ شیرین دارد در ریشه ی یک رنگی. دستانم هنوز به گرمیِ دستانت نرسیده که در لا به لای شاخو برگِ دازِ معماریِ خانه ات گیر افتاده ام. کلامت به شیرینیِ یک لقمه چانگال است و کهن زبانت گواراست همچون یک پیاله دوغِ شتر از دستانِ خسته ی سالاری. در سپیدیِ تن پوشِ بلندت به سپیداری مانی که در بادهای موسمیِ شرق، زیر نورِ ماه دوچاپی می رقصد.
بلوچ جان، هوای اینهمه زیبایی را داری؟ .
🍂 #جوادقارایی .
سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۸، ۰۲:۰۴ ب.ظ
علیــ ـرضا
اینجا زندگی همهی رنگهایش جوره جور است...