راسته کروکودیلسانان (Crocodylia) در ایران تنها دارای یک خانواده به نام کروکودیلیا (Crocodyliae) و یک گونه تمساح پوزه کوتاه ایرانی یا تمساح تالابی (Crocodyluc Palustris) میباشد
تنها زیستگاه آن محدود به منطقه جنوب شرقی بلوچستان میشود و چون اهالی محل نام «گاندو» را برای این حیوان برگزیدهاند، سازمان حفاظت محیط زیست جهت حراست و مراقبت از زیستگاههای طبیعی آن، مناطق فوق را تحت عنوان «منطقه حفاظت شده گاندو» تحت مدیریت خود دارد. وسعت این منطقه بر اساس جدیدترین اطلاعات ماهوارهای بالغ بر 465 هکتار بوده و دارای رودخانههای مهمی همچون سرباز، باهوکلات و کلاجو میباشد. در این روخانهها برکههایی وجود دارد که هر کدام توسط یک یا چند تمساح اشغال شده و با توجه به موقعیت آن، اسم خاصی دارد.
زیستگاه طبیعی
در نواحی رودخانهای به ویژه در برکههایی که آب آن عمیقتر باشد. تا کنون شواهدی مبنی بر زیست کروکودیل ایران در آبهای شور به دست نیامده است.
تغذیه
اغلب شبها به شکار میپردازد و شبها در اطراف رودخانه به منظور تهیه غذا جستجو میکند، از ماهیها، پرندگان و پستانداران اطراف رودخانه تغذیه میکند. البته گهگاهی به دامها، سگهای گله و حتی انسان نیز گریزی میزند. چند سال پیش کشته شدن یک کودک 6 ساله توسط تمساح در ایران گزارش شده است و بر خلاف جثهاش به غذای زیادی احتیاج ندارد، شاید در روز به 500 گرم گوشت نیز قناعت مینماید. شکار را بعد از گرفتن به طور کامل با آروارههای قوی میفشارد و سپس آن را کاملاً به داخل آب میبرد یا این که آن را در جوار رودخانه یا برکه مخفی میکند.
جفتگیری و زاد و ولد
تمساح ایرانی معمولاً بین 5 تا 10 سالگی بالغ میشود، اما تعداد محدودی از آنها به سن بلوغ میرسند. پرندگان شغالها، روباهها بزرگترین آفات بچههای تمساح هستند. در شروع فصل بارندگی تمساح ماده هنگام شب در حاشیه شنی رودخانه گودالی به عمق تقریبی نیم متر حفر مینماید
ظاهر
حداکثر طول آن به 4 متر میرسد که نیمی از طول متعلق به دم این جانور میباشد. دم در قاعده بسیار تنومند و سترگ و درانتها فشرده و باریک است و این شکل خاص آنها را به شناگرانی ماهر و کارآمد تبدیل کرده است. مجموع دندانها به 66 تا 68 عدد بالغ میگردد
گاندو در آخرین طبقهبندی صورت گرفته جز گونههای آسیبپذیر لحاظ گردیده است.
نه راه، و این دختر زیبا و بازیگوش هنوز یکسالش هم تمام نشده بود.
ده ماهش بود این فرشته . بچه های شهر اما فقط هاله ای از بچه اند.
حتی در ده سالگی. نه می دانند خاک بازی چیست. نه از حیوانات جز در قفس باغ وحش و سگ های فانتزی در آپارتمان خبری دارند و نه دستشان سنگ و طبیعت را لمس کرده .
آسیه اما با صدای گوسفند و خروس و چکاوک بیدار می شد، نان داغ تنور مادر سَق میزد بی دندان، و شیر گرم بُز می نوشید و سر آخر با برّه و بزغاله با پای برهنه بر روی سنگ و خاک بازی می کرد. هرچند حریف این بزغاله نشد.
شبها اما همراه با برّه و جیرجیرک ، با لالایی مادر بر روی گهواره ای بافته شده از برگِ داز عمیق می خوابید. بچه های شهر هاله ای از بچه ی انسانند. حال بچه ها در طبیعت خوش حالیست. و اما طبیعت را نمی توان به خانه آورد. چون دیگر طبیعت نیست. قفس است. سگ را، خروس و مرغ را، جوجه را، گل و گلدان را. طبیعت فقط در طبیعت زنده است. باقی هاله و قفس است. بلوچستان